چرا باید درباره سونتاگ چیزی بدانیم؟ سوزان سونتاگ، منتقد و نویسنده امریکایی، طی سالهای اخیر در بازار روشنفکری ایران تبدیل به چهرهای جذاب شده است. چهرهای که کتابهایش یکییکی به دست مترجمان متعدد، ترجمه و منتشر میشوند. او نامی مشهور برای کتابخوانهای ایرانی به شمار میآید. در کافهها و کتابفروشیها عکس او را میبینیم که به دیوار آویزان است. از قضا او از قدرت عکاسی در این دوران به خوبی آگاه بود و عکسهای زیادی به عنوان یک ژست روشنفکری جذاب از او وجود دارد. سونتاگ تمام مواد لازم برای سلبریتی بودن را دارد. اما او به راستی به چه درد ما میخورد؟ میتوان سونتاگ را در کنار دیگر روشنفکران قرار داد و آنها را یکییکی نام برد. اما این برخورد که باید آن را برخوردی دائرهالمعارفی خواند، به کار کسی میآید؟ شناختن و دانستن نام یک روشنفکر یا عالم، در کنار نام دیگران به راستی در کجای طرح ما از روشنفکری یا علم قرار دارد؟ آیا باید نام او را دانست چون بالاخره آدم مهمی بوده و نامی در تاریخ دارد؟! برخورد عمومی رسانهها که عمدتا، از در سلبریتی با چنین افرادی روبرو میشوند، فارغ از مسئله و مسیری معلوم است. رسانهها با آدمها روبرو میشوند چون به بازار و ذائقه مخاطبان خود نظر دارند. و این راهی است تا به مخاطب برسند. اما شیوه ی دیگری از روبرویی با سلبریتیها، خود امری است که باید مورد سنجش قرار گیرد. شیوهای که در آن، چهره از آن رو که در مسیر مسائل رسانه قرار گرفته، طرح میشود. مسائلی که روشنفکر مورد رجوع در آن نقش دارد یا حضورش به نحوی سرنوشت آن ها را میتواند تغییر دهد.
تیزر مستند «درباره سوزان سونتاگ» ۲۰۱۴، به کارگردانی نانسی کیتس
۲ سال پیش
۲۳۴۴
(۸) (۰)
۲ سال پیش
(۲۳۴۴)
(۸) (۰)
با سلام و عرض ادب
لطفا درباره مقاله علیه تفسیر سوزان سانتاگ نیز مطلبی بگذارید. متشکرم
بحثی که در انداختید بسیار حائز اهمیت است. به عنوان مثال مشهور شدن شخصی همانند دکتر دینانی چیست ؟ آیا بدون حضور در رسانه نیز می توانست به چنین محبوبیتی دست یابد ؟ یا مثلا شخصی همانند فراستی ؟
پرسش های بسیاری وجود دارد . به نظرم ما در جهانی هستیم که باید بگوییم :
من رسانه ام پس هستم !